انعکاس آینه دل

خاطرات وسروده ها و دلنوشته های عکاس

انعکاس آینه دل

خاطرات وسروده ها و دلنوشته های عکاس

عید بزرگ مبعث

سلام بر همراهان همدل

عید بزرگ مبعث بر تمامی مسلمانان جهان مبارکباد

  

مدیریت وبلاگ انعکاس آیینه دل این عید بزرگ را به همگان شاد باش میگوید 

  

ما را نمیشناسند

 

  بنام خدواند جان وخرد  

  

 سلام بر دوستان گرامی و همراهان همدل بعد از حدود یه سالی 

 که گذشته امروز عزم کردم یه سری بیام اینجا یه یک شعر جدید 

 را که قبلا خدمت (فرشته مهر) خوانده شده بگذارم البته 

 یه اصلاحاتی و یه دستی به سر روی شعر کشیده ایم تا 

 اشکالاتش کمتر بشه .... امیدوارم مرا را از نظرات ارزشمندتون 

 بی نصیب نگذارید.  

  

 

 

دلدادگان غربت       ما را نمیشناسند  

--------- 

بیگانگان غیرت       ما را نمیشناسند 

-------- 

در شهر بیوفایان      گم کردگان باران 

----------- 

دیگرچه جای صحبت مارا نمیشناسند 

----------- 

در سرزمین بایر      قلب شکسته دایر 

--------------- 

گویا زلالی آب         اینجا نمیشناسند 

-------------- 

این مردمان بیدرد   دلهای مرده وسرد  

-------------  

شکرانه وفا را         حاشا نمیشناسند 

------------- 

امواج در تلاطم         درمردمانشان گم 

------------ 

اینها کنار ساحل          دریا نمیشناسند 

------------- 

ای سینه های عاشق     صدها گل شقایق 

-------------- 

اینجا غریبه ها را          گویا نمیشناسند 

------------- 

آشفته های این دهر      دلهای مملو ازقهر 

------------------- 

غوغای پرنیان را             اینجا نمیشناسند 

-------------- 

رامین نگفت زر را          دیوانه میشناسد 

--------------- 

دیوانگان عالم                ما را نمیشناسند  

-------------------------- 

نوشته شده توسط  

م   ع   ر 

 

   

نیمه ماه مبارک میلاد امام حسن مجتبی(ع)

سلام خدمت همه عزیزان

نیمه رمضان سال روز میلاد با سعادت امام حسن مجتبی (ع)

را به همه مسلمین ومردم جهان وبخصوص شما عزیزان تبریک میگویم 

 

سالها قبل در مراسم جشنی که در مسجد موسی بن جعفر(ع) دره چایی برگزار شد شعری  

را به جهت این روز مبارک بزبان ترکی سرودم که بد ندیدم آنرا در اینجا بهمراه معنای فارسی آن بگذارم 

تا دوستان فارسی زبان هم بتوانند از آن بهرمند شوند 

 امیدوارم منو از نظراتتون بی نصیب نگذارید 

 

بو نه سسده یه ده گویده که گولاخ دا سسلنیب

(این چه صدایی است که از هفت آسمان در گوشها پیچیده است)

بو نه شوکتده که اولدوزلار به له خوش بزنیب

(این چه شوکتیست که ستارگان اینگونه زینت یافته اند)

یا  نیه  مینلر فرشته  عرض  تبریکه  گلیب

( یا چرا هزارن فرشته برای عرض تبریک آمده اند)

هی مبارک هی مبارک هی مبارک سسلنیر

حیدر کرار چوخلار تهنیت گویدن گلیر

(صدای مبارکباد وتهنیت بسیار از آسمان برای حیدر کرار می آید)

بو نه  لشکرده  ملک دن  یر اوزونده  صفلنر

(این چه لشکری از ملک است که در زمین صف کشیده اند)

بو نه علتده که آی گویده به له خوش گورسنر

(این به چه علت است که  ماه در آسمان اینقدر زیبا دیده میشود)

یا نیه   پیغمبرن  دوزگون  دوداغه  گوللنیر

( یا چرا لبهای پیغمبر بدرستی مانند گل میشکفد)

هی مبارک هی مبارک هی مبارک سسلنیر

حیدر کرار چوخلار تهنیت گویدن گلیر

(صدای مبارکباد وتهنیت بسیار از آسمان برای حیدر کرار می آید)

نیمه  ماه  مبارکده  یر و گوی  شکر ادیر

( نیمه ماه مبارک است وزمین وآسمان شکر میکنند)

حضرت زهرایه  پیغمبر  گوزن  آیدن  دیر

(به حضرت زهرا پیامبر چشمت روشن میگوید)

گلممشدن  دونیایا  حتی  اونن  آدن  بلیر

( با اینکه هنوز بدنیا نیامده بود حتی اسم اورا میداند)

هی مبارک هی مبارک هی مبارک سسلنیر

حیدر کرار چوخلار تهنیت گویدن گلیر

(صدای مبارکباد وتهنیت بسیاراز آسمان برای حیدر کرار می آید)

دونیا یا  گوز آشده  پیغمبر  شبیه   مجتبی

(حضرت مجتبی شبیه ترین کس به پیغمبر چشم بدنیا گشود)

هم کماله هم جماله هر نه سه چون مصطفی

(هم کمالش و هم جمال او و همه چیزش شبیه مصطفی است)

جنگ و صلحه هر نسه عینا شبیه  مرتضی

( جنگ وصلح او و همه چیزش عینا شبیه مرتضی آست)

هی مبارک هی مبارک هی مبارک سسلنیر

حیدر کرار چوخلار تهنیت گویدن گلیر

(صدای مبارکباد وتهنیت بسیاراز آسمان برای حیدر کرار می آید)

گلده  جبریل امین  پیغمبرن  گلزارنه

(جبرئیل امین به گلزار پیامبر آمده)

آسمان  وعرشدن ینده حسن گورماغنه

(او برای دیدن امام حسن از عرش اعلا پایین آمده)

آد اوننده  یاد اوننده  هرنده  فرماننه

(چونکه امروزبنام ویاد اوست و هر چه که هست بفرمان آمده)

هی مبارک هی مبارک هی مبارک سسلنیر

حیدر کرار چوخلار تهنیت گویدن گلیر

(صدای مبارکباد وتهنیت بسیاراز آسمان برای حیدر کرار می آید)

شیعه اولا د  پیمبر وعلی یولداشی  ده

(شیعه دوستدار اولاد  پیامبر وعلی است)

اهل بیت اطهرن هرکیم  ایاخ  توپراغده

(هرکس که خاک پای اهل بیت اطهر است)

روز محشرده دوغشدان حالیسه خوش حالیده

(روز محشر براستی که احوالش حال خوشیست)

هی مبارک هی مبارک هی مبارک سسلنیر

حیدر کرار چوخلار تهنیت گویدن گلیر

(صدای مبارکباد وتهنیت بسیاراز آسمان برای حیدر کرار می آید)

شیعه  مهمانده  بوآیدا  مهربان  الله  نه

(شیعه در این ماه مهمان خدای مهربان است)

مهربان الله بو آیدا  لطف  ادر   مهمانینه

( ودر این ماه خدای مهربان به مهمانش لطف میکند)

ای مسلمانار گه لین ال  قوزیاخ  آستانینه

( ای مسلمانان بیایید به آستانش دست برداریم)

رحمت پرورگارعالمده چوخلار سسلنیر

(که صدای رحمت پروردگار بسیار بگوش میرسد)

 مغفرت پیغامه رامین هر زمان گویدن گلیر

( وپیغام مغفرت ای رامین هر لحظه از آسمان میآید)  

نوشته شده توسط  

م   ع   ر 

اندر حکایت اورژانس بیمارستانها

                            

بنام خداوند جان خرد 

سلام خدمت همه عزیزان 

چون پرشین بلاگ فعلا مشکلاتی داره مجبور شدم خاطره دین دفعه را در 

 این وبلاگ بگذارم 

         

آقا جان خدا بد نده یه روز شب جمعه ای کارتون بیفته به اورژانس یه بیمارستانی ...میگی خوب

اتفاقه!... منم قبول دارم اما از بد شانسی آدمه که همچین روزی که فرداش تعطیله! کارش به

اورژانس بیفته وضعیت اورژانسی میگم ها.... مریضی نه  

 چون بلاخره مریضی رو با مسکنی یا چیزی میشه یه کاریش کرد اما مسئله اگر حاد باشه چی؟

دیگه حتما باید بری بخوابی اورژانس بگذریم که از بخت بد ما........همچین شتری اومد دم درخونمون

خوابید یه سنگی خوشش اومد وشب جمعه ای خواست از کلیه ما خداحافظی کنه ودل از خانه گرم و

نرمش بکنه وتشریف بیاره بیرون نمیدونم تا بحال سنگ کلیه دفع کردین یا نه خدا نصیب هیچ گرگ بیابون

هم نکنه چاره چی بود با برادرم حدود ساعت 8 شب رسیدم اورژانس بیمارستان امام خمینی. خوب اونجا

همراه لازم دارید یعنی تو اورژانس اگه همراه نداشته باشی کسی حتی بالا سرت هم نمیاد. برادرم را فرستادن

دنبال تهیه لوازم مورد نیاز مثل سوند و....

جالبه که تو اورژانس بیمارستا ن همه وسایل مورد نیاز و اورژانسی باید توسط همراه مریضو اونم از

داروخانه های بیرون تهیه بشه بعد یه ساعتی برادرم با وسایل برگشت و نیم ساعتی هم طول کشید تا

پرستاری بیاد بالای سرمان اما از اونجایی که سنگ تو مجرای گیر کرده بود اقدامات اولیه جهت تخلیه

مثانه کارگر نیفتاد (گذشته از درد دفع سنگ کلیه عدم دفع ادرار هم باعث برگشت اون بطرف کلیه ها )

میشود که خود باعث خطرات وتحمل دردی مضاعف و زیادیست

تا ساعت 11شب ازدکتر خبری نبود والتماس ودرخواستهای ماهم بجایی نمیرسید تا اینکه یه رزیدنت ارولوژی

اومد بالا سرمون. تلاش چندین باره اش برای کار گذاری سوند هم بجایی نرسید در هر حال مجبور شد شکم

بنده را با یه آنژیو کت سوراخ کنه تا بلکه بتواند مثانه را خالی کند البته این یکی تلاشش نتیجه موقتی داشت

ومن توانستم بعد از چند ساعت تحمل فشار کمی نفس تازه کنم بنده خدا رزیدنت دستور های از بابت رفتن به

اتاق عمل اونم ساعت 8 صبح داد ورفت به اصرا من برادرم شب تو اورژانس نموند چون فکر میکردم آنژی

کار خودش تا صبح میکنه ومشکلی هم پیش نمیاد.

اما همانطور که شنیدید این راحتی موقتی بود چون با جمع شدن مثانه در عمل آنژی ازجدار مثانه جدا شد و

عملا کاربرد خودش را از دست داد .حدود ساعت 2شب مجددا درد برگشت بناچار دوباره از پرستارها خواهش

کردم برای رفع دردم کاری بکنند اما سفارش آنها فقط دعوت به تحمل بود.

(آخه یکی نیست به اینا بگه مرد حسابی اگه قرار بود این درد و تحمل کنم چرا اومدم بیمارستان؟ میموندم همون

خونه درد را تحمل میکردم) 

دریغ از حتی یک عدد قرص یا آمپول مسکن ساعت 8 صبح خبری از دکتر واتاق عمل

نبود هر چه گفتم دکتر خودش گفته صبح باید مرا به اتاق عمل ببرید اظهار بی اطلاعی کردند. گفتند دکتر ساعت

10 میاد اما اون ساعت هم از دکتر خبری نبود بیچاره برادرم که اومده بود همراه باشد هم از حرفای پرستارها

چیزی گیرش نمی آمد تا اینکه بلاخره قرار شد ما را ببرند اتاق عمل سرتان را درد نیاورم تا مرا بگزارند روی

تخت اتاق عمل سنگ خودش جابجا شد وهمراه درد بسیار شدیدی با پاره کردن مجرای دفع شد و وضعیت اتاق

عمل هم بهم ریخت وآن شد که نباید میشد به هر حال به اسم عمل نا موفق ما را به علت زخم ایجاد شده در

مجاری اداری حدود 3 روزی بستری کردند تو بخش البته خیلی خلاصه نوشتم چون خیلی مسائل هم اتفاق افتاد که

خارج از حوصله این پسته .

حال نیمدانم چطور باید از این وضعیت اورژانس شکایت کرد و آیا اصلا شکایت تنها راه چاره است ؟ جالب بود که

رزیدنتهای دکتر معالج با چه منتی میگفتند که بلاخره راه را باز کرده اند منکه منظورشان را از راه متوجه نشدم

کدوم راهو باز کردند !!!!! اینجا بود که بیاد سریال پرستاران شبکه یک افتادم و ناخواسته اورژانس اونها را با 

 اورژانس خودمان مقایسه کردم بگذریم که تو فیلم چقدر واقعیت کشور تهیه کننده این سریال بیان شده 

یانه؟... ولی تنها دعایی که بخاطرم رسید این بود که خدا هیچ کس را قسمت این اورژانس بیمارستان 

 امام خمینی ارومیه نکند.اما جالب بود که روز بعد از مرخصی هم که دکتر هیچ نظری نداده بود و مثلا  

ما را با حال رضایت بخش مرخص کردند و ما هم رفتیم سر کلاس نشستیم .نتیجه آن بود که دوباره  

تو اورژانس همون بیمارستان بستری شدیم وحدود 6 ساعتی هم دوباره مهمان آنها بودیم اما  

ایندفعه با اون روز تعطیلی خیلی فرق میکرد به همین خاطر دعایم را اصلاح میکنم

که خدا هیچ کس را محتاج اورژانس نکند واگر هم میکند روز تعطیلی محتاجش نکند

الهی آمین 

 

 نوشته شده توسط 

م   ع   ر

قصه ناگفته

 

سلام بر همه عزیزان

 

چون قصه ناب خوانده بودم

 

عقل از سر خویش رانده بودم

در راه تو ای عزیز هستی

 

جان را بخطر رسانده بودم

من لحظه به لحظه تا سپیده

 

با یاد غم تو مانده بودم

آوای تو غمگنانه تر بود

 

این غم به کسی نداده بودم

من وسعت غصه ستاره

 

از شبنم گل شنیده بودم

یا شور شکفته بر لبت را

 

در چهره نور دیده بودم

شبها که ستاره شاهدم بود

 

همراه تو تا سپیده بودم

من چشم تر تو دیده بودم

 

اندوه غمت چشیده بودم

رازی که به دلشکسته گقتی

 

بر محرم دل سپرده بودم

رامین تو سخن نگفته بودی

 

من داغ دل تو خوانده بودم

 

 

 

خوب اینم یه شعر تازه از خودم امیدوارم نظر یادتون نره

 

نوشته شده توسط

 

م ع ر